
خودروی جمعآوری کمکهای مردمی به جبهه آمده است
این خاک، جنگ و لشکر متجاوز زیاد دیده است. مردم سرزمین ایران به دفع شر بیگانگان شهرهاند. هنوز سالهای زیادی از حمله نیروهای بعثی به خاک کشورمان نگذشته و رشادتها از یادمان نرفته است. ازخودگذشتگیهایی که تنها در خط مقدم نبود و مثلا همینجا در محله رضائیه هم ساکنان از مال و داراییشان برای رزمندگان و جبههها بیدریغ میگذشتند.
علیاصغر زارعزاده در ایام دفاع مقدس، جوانی پایکار بوده که وظیفه جمعآوری کمکهای مردمی را برعهده داشته است. او خاطرات شیرین و شنیدنی از آن روزها دارد.
چند تخممرغ برای ارسال به جبهه!
علیاصغر زارعزاده، فعال فرهنگی محله رضائیه، زمان وقوع انقلاب، بیست ساله بوده و بهترین سالهای جوانیاش را در بحبوحه انقلاب و جنگ گذرانده است. او از حالوهوای آن ایام میگوید: با هم صمیمی بودیم؛ مثل برادر. انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی با رژیم بعثی همه ما مردم را به هم نزدیکتر کرده بود.
آقاعلیاصغر از روزهای جمعآوری کمکهای مردمی برای جبهه یاد میکند: این کمکها از همان سال ۱۳۵۹ شروع شد و تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت. تقریبا هر هفته با خودرو داخل محله رضائیه میگشتیم و با بلندگو به مردم اعلام میکردیم که: «خودروی جمعآوری کمکهای مردمی به جبهه» آمده است. کمکها را سرجمع میکردیم و آماده در مسجد امامرضا (ع) محله رضائیه میگذاشتیم تا خودروی سپاه پاسداران بیاید و ببرد به مقرشان.
زارعزاده تعریف میکند که تقریبا همه کمک میکردند؛ از کمکهای کوچک تا پول و طلا. مثلا بچهها قلک سفالیشان را میآوردند و تقدیم رزمندگان جبهه میکردند یا مرحوم حاجخانم طلوعیان، بزرگ هیئت رضائیه بوده و معمولا پول یا چند کیسه برنج به جبهه کمک میکرده است.
خانمی از هممحلیها چند تخممرغ آورده بود و گفت چیز دیگری ندارم، اما میخواهم در این کار سهمی داشته باشم
همچنین به یاد میآورد که مرحوم حاجمیرزامحمد طوسی، آقای فلاحی و آقای زمانیان همیشه کمکهای درخوری داشتهاند؛ اما شاید خاصترین کمکی که او به یاد دارد، مربوط به بانویی کمبضاعت باشد: یادم هست که خانمی از هممحلیها چند تخممرغ آورده بود و گفت «چیز دیگری ندارم، اما میخواهم در این کار سهمی داشته باشم»، آن بانو در منزلش مرغ داشت و تخم همان مرغهایش را برای کمک آورده بود. ما با احترام، آن هدیه را قبول کردیم؛ اما نمیشد تخممرغ به جبهه فرستاد. برای همین، در پایگاه جمعآوری، معادل پولش را برای جبهه گذاشتیم.
همبستگی فوقالعاده مردم
به گفته او، بیشتر اعلام میشده که چه نیاز دارند و آقای زارعزاده و دیگران همان را پشت بلندگو اعلام میکردند. معمولا هم، ارزاق و لباس بوده است. کمکها نیز شامل برنج و سیبزمینی، لباس، پول نقد، وسایل منزل، انگشتر و زیورآلات طلا و نقره یا حتی قالیچه و موکت بودند.
او با یادآوری خاطرات آنروزها میگوید: یخچال برای مواد غذایی فاسدشدنی مثل گوشت و شیر داشتیم. درمجموع بگویم که حسوحال مردم در آن دوران، وصفناپذیر بود. از بزرگ و کوچک تا کاسب و کارمند، همه پایکار بودند. همبستگی مردم در آن دوران فوقالعاده بود.
او در آخر به مهربانی و غیرت مردم اشاره میکند و میگوید: مردم هنوز پایکار هستند. ممکن است از عدهای دلخوریهایی داشته باشند، اما بازهم وقتی صحبت از تجاوز رژیم اشغالگر صهیونیستی به ایران میشود، اختلافات را کنار میگذارند و مقابل نیروی تجاوزگر میایستند.
* این گزارش دوشنبه ۲ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۸ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.